درد دلی با حضرت صاحب الزمان "علیه السلام" از زبان آسید ذاکر
صفحه ای از عشق را در دل تجسم میکنم .... در خیالم بر رخی زیبا تبسم میکنم
مردمان دیوانه می دانند من را ....چون که من گاه گاهی تا سحر با شب تکلم میکنم
یابن الحسن .... یابن الحسن ... یابن الحسن
در کنار چشمه جوشان اشک بی کسی ... زیر لب شعر حظورش را ترنم میکنم
بر سر مرغ دلم دست نوازش میکشم .... چون دلم تنهاست .بر او ترحم میکنم
در غروب غربت دل مینشینم روزها ... یاد از آن یار پر ناز و تنعم میکنم
چرخ گردون خاک هجران بر سر دل ریخته .... روز و شب با خاک تنهایی تیمم میکنم
آی آقا... آی آقا ...آی اقا .... چشم مولا بین من کور است کور
چون که تنها میشوم با دل میان قصه ها .... شکوه از این زندگیه پر تعلم میکنم
چرخ گردون خاک هجران بر سر دل ریخته ...غریب آقا ... آی آقا ...
صدای پای یار مهربان از ره میاید .... سر اومد قصه هجران یار آن مه میاید
عزیزم کی میایی ... امان از این جدایی
سر کوی تو ... غم روی تو ... زد آتش به جان ... گل نرگس کجایی ...
خدا داند که من جز آن صنم یاری ندارم .... به غیر از انتظار وصل او کاری ندارم
خدایا پرده بگشا ناز راز اندازه دارد بیا ای دلنوازم ناز رازاندازه دارد
خوش آن روزی که آن رخسار زیبا را ببینم .... زفردوس نگاه دلفریبش گل بچینم
میگن یک خال زیبا بر رخ آن نازنینه .... کی آید چشم من آن خال زیبا را ببینه
آقا ... شنیدم .. شنیدم ...ای کاش نبینم اینو :
شنیدم آن کمان ابرو چو من در انتظاره .... به درگاه خدا مینالد و راهی نداره
من با اعمالم جلوی شما رو گرفتم ....
سر اومد عمر من آن دلبر رعنا نیومد .... دل مجنون ز غم ویران شد و لیلا نیومد
دل من هر نفس در عشق او جان میسپارد .... مپنندارد کسی لیلای من مجنون ندارد
عزیزم کی میایی ... امان از این جدایی
گر همه صورت گران ... صورت زیبا کشند
صورت ارباب من ... از همه زیبا تر است
آقا ... شنیدم یار نداری .... محرم اسرار نداری یوسف زهرا بیا .... بیا خودم یارت میشم ....