(( ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل
آن مه عاشق کش عیار کجاست))
من همانم که شدم سخت نمک گیر از او
آمدم تا بنویسم دو سه خط سیر
از او
بنویسم
که چه خوب است رهایی سید
دلم
از شهر گرفته ست کجایی سید؟
(( مردم دیده ی ما جز به
رخت ناظر نیست
دل سرگشسته ی ما غیر تورا
ذاکر نیست))
سالها
رفته ولی نام تو برجاست هنوز
شور
زیبای تو در خاطره ی ماست هنوز
رجز غرق غرورت چقدر زیبا
بود
شور لبریز شعورت چقدر زیبا
بود
خار
در چشم حسودان شدی و گل کردی
زخمها
بر جگرت بود و تحمل کردی
رفتی و از تو نگفتند غمی نیست
برو
غربت ذاکریت چیز کمی نیست
برو
دردم
این است شده دشمن مرموز رفیق
هرکه
سوزانده دلت را شده امروز رفیق
دل من سوخته از حیله و بازی
هاشان
دل من سوخته از خاطره سازی
هاشان
این
همان بازی پرپیچ وخم تقدیر است
دشمنت
سخت پشیمان شده اما دیر است
نقش بر روی عقیق تو حسین
است حسین
نام آن یکه رفیق تو حسین
است حسین
چقدر
ساده به تو تهمت مرتد زده اند
و شنیدم
که تو را در خود مشهد زده اند
کاش اینها همه یک شایعه
باشد ای کاش
تا ز هم وحدت این قوم نپاشد
ای کاش
کفر
این نیست که از فرط جنون داغ کنی
کفر
این نیست که در منقبت اغراق کنی
کفر این است که انسان خود شیطان
باشد
این که نان دانی ما خون شهیدان
باشد
کفر
این است همین سبک عزاداری من
بشود
مجلس من سنگر بدکاری من
کفر این است که از شهرت خود
کور شوم
بعد از آنی که شدم بت ز ادب
دور شوم
بعد
از آن خدمت بسیار به دشمن بکنم
بعد
از آن هر غلطی خواست دل من بکنم!
پیر میخانه غریب و تک وتنها
چه کند؟!
با ریاکاری این دوست نماها
چه کند؟
خوب
گفتی که محک پینه ی پیشانی نیست
ریش
و تسبیح و دوتا ذکر، مسلمانی نیست
خوب گفتی که شده ملعبه ی بی
دینان
جهل صفینی وتکراری ظاهربینان
نکند
روضه شود جای دهان هرزی ها
نکند
روضه شود جای غرض ورزی ها
وقسم میخورم اصلا به
"لوالزینب"
اولین درس ابالفضل ادب بوده ادب
بی
ادب باشم و هی روضه بخوانم بازیست
شهرت
مجلس ارباب به "طیب" سازیست
من جگر دارم و از رفتن سر هیچ
مگو
(( من غلام قمرم غیر قمر هیچ
مگو))
تیغ
خون خورده ی سرخ وسط میدانم
پای
آن حرف خودم مانده ام و میمانم
هرکسی گفت که مداح حسینم تک
نیست
هر کسی گشته علی گو که علی
مسلک نیست
اسم
مداح بزرگ است جسارت کردند
عده
ای پشت همین اسم تجارت کردند
اصلاً از دیده من نوکر
دلخواه تویی
معنی واقعی ذاکر و مداح تویی
غرق
ناپاکی و یک سیر نزولی نشدی
آه
مداح علی (ع)؛ حاجی پولی نشدی
میشوی زنده تر از پیش تو در
فردامان
میخورد عکس تو بر سینه ی خیلی
هامان
شک
ندارم به خدا روز جزایی هم هست
دلم
از شهر گرفته ست خدایی هم هست
دلم از شهر گرفته ست کجایی
سید؟
خوش به حالت که پریدی و رهایی
سید!
((
دوش وقت سحر از غصه نجاتت دادند
و ندر
آن ظلمت شب آب حیاتت دادند...))