اکنون سخن به تمامی از " زیباترین روح پرستنده " است. از زینت عبادت کنندگان ...از روح عبادت ، از سجاد امامت است. هر بزرگی را به صفتی می خوانند و او را نیز بدینگونه...
او که بیمار مصلحتی کربلاست. و سرنوشت چیز دیگری را برای وی رقم خواهد زد. و خدا در قلب فاجعه ، نگهبان اوست.و زینب مردانه تر از آنچه که تاریخ به یاد داشته باشد بارها برای حفظ جانش سینه سپر می کند.چرا که او باید می ماند تا خوبی ها را پایانی نباشد ، تا مهربانی تداوم داشته باشد.تا شب به سیاهی اش بیش از این نبالد ، چرا که او چهارمین خورشید آسمان عاشقی است.
او که از کربلا می آیدو تمام خاندانش را که بهترین خاندان روی زمین بودند و پدرش که مایه ی دل گرمی رسول خدا بود را به وسیله کسانی از دست می دهد که رو به کعبه نماز می گذاشتند که با نام خود رسول پاره تنش را تشنه کشتند.
او از کربلا می آید . از جایی که عزیزانش قربانی جهل شدند و در آتش قساوت نمرودی یزدیان سوختند. از سرزمین دعوت های شکننده می آید.از کوفه شهر پیمانهای سست می آید.از شام شهر قساوت و جنایت می آید.
تمام کربلا به همراه اوست.رسالت پدر بر دوش و بیرق انقلاب او بر دست....
می رود تا حکومت جور را درهم شکند.
او از کربلا می آید تا گواهی آن ظلمی باشد که بر خاندانش رفت. او شاهد عاشوراست. و به تمامی آنچه را که اتفاق افتاده است را او به چشم دیده است.
او وارث شهیدان است. او باید امتی را اکنون بسازد که حسینی باشند و هر جا که قدم می گذارند آنجا را کربلا کنند و هر روزی که در تقویمشان ورق می خورد...عاشوراست....
و اگر ماندند، ماندشان زینبی باشد...
سینا عباسی هولاسو