یک شب یکی از آن کلام های ناب سید جواد یادم آمد ... {از خدا بخواهیم که هیئتی نشویم بلکه حسینی شویم} محرکی بود تا در مورد هیئت بنویسم.
هیئت عزاداری به خودی خود، جای هیچ ایرادی ندارد، در واقع هیچ ایرادی به هیئت وارد نیست! اما وقتی که اسماً هیئتی میشویم و اصل را از محوریت کمی دور میکنیم، کار ایراد پیدا میکند.
میدانیم که بهترینها همانهایی هستند که هیئتی اند!
شاید هیئت رفتن حاشیه هایی را ایجاد کند، اما آن محبوبی که با دست خودش ما را به هیئت کشانده، بزرگ تر از آن نیست که حاشیه ها را قلم بگیرد و اصل را ببیند؟ آن دلبری که عشقش را روز ازل در گل ما سرشته، رئوف تر از آن نیست که لغزش های ما را بخشیده و خریدار عزاداری های ما باشد؟
میگویند هیئتی ها فیلم بازی میکنند ...
مگر ممکن است کسی یک عمر در خانه ی ارباب گدایی کند، مثلا کفش جفت کند و این یک عمر را فیلم بازی کرده باشد؟ انسان زیبایی خواه است. تا چیزی برایش جذابیت نداشته باشد به سمت آن نمیرود. جواب اهل خرد، واضح و روشن است. اما جواب تفرقه اندازان این است: اگر فیلم هم بازی میکنند، فیلمی است که شما لیاقت بازی کردنش را ندارید! اگر فیلم هم بازی میکنند، همان فیلم، حسینی شان میکند!
ان شا الله معنای واقعی هیئتی بودن را حفظ کنیم و با کنار گذاشتن حاشیه ها اصل را بهتر درک کنیم.
هیئتی بودن حسینی بودن است به شرط آنکه معنای واقعی هیئت را فراموش نکنیم ... وگرنه برمیگردیم سر همان کلام سید جواد که میفرمود: از خدا بخواهیم که هیئتی نشویم بلکه حسینی شویم ...
تقدیم به آنکه حسینی بودنمان را مدیونش هستیم.
حسینی باشید ...