دوست قدیمی و باجناق سید
بسیار به مشکی پوشیدن در ایام سوگواری ائمه معتقد بود . دو ماه محرم و صفر همیشه مشکی می پوشید در هیچ مناسبت شهادتی او را بدون پیراهن مشکی نمیدیدیم ...
بیشتر از هر دعایی به هر نیتی برای حضرت ولی عصر (عج)دعا میکرد می گفت : « وقتی برای حضرت دعا کنیم اونم برای نیت ما دعا میکنه چه دعــــایی بالاتر از دعای حضرت برای ماست؟ » ولی افرادی از همین نیت خیر سید بر ضد او استـفاده می کردند و با جوی که سالهای اول مداحی سید درباره او ایجاد کرده بودند بعـــضی ها فـــکر میــکردند ســـید ضد نظام است ولی اینگونه نبود ما با او بودیم و این ها را میدانیم . حتی آن بی حرمتی که در مشهد به او شد و او را در صحن علی بن موسی الرضا (ع)کتک زدند به خاطر همین جو سازی ها بود که الحـــمدلله به اشتباه خود پی بردند و فهمیدند این چیزها نیست ...
نسبت به امام رضا خیلی ادب داشت وقتی به مشــــــهد می رفتیم عادت نداشت یک راست برود داخل و به ضریح بچسبد در روز یا نیمه شب ها که همیــــشه به حـرم می رفت از درب پایین پا (صحن آزادی) وارد میشد همان جا دم در رو به گــنبد می نشست در خلوت خود زیارتی می خواند دعایی میخواندنو حه ای می خوانــــد و از حرم خارج میشد در حرم حضرت معصـــــومه (س) نیز همیشه در صـــحن عتـــیق روبروی ایوان طلا می نشست و به راز و نیاز می پرداخت...
حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد دارستانی
امام حسین (ع) را خیلی دوست داشت میگفت سید ما زیر بارش آبشار رحــــــمت امام حسینیم ، داره به سر و صورتمون می خوره داریم کیف میکنیم اما هی دستمونو می بریم بیرون آبشار این نمه ها رو می گیریم هی دلمون به اینه که همـــه بـگن عجب مجلسی شد آق سیدجواد چه کولاک کردی ؟ چقدر خوب خوندی . می گفـــت ما قصه مون مثل این آتیش گردونه ، ما تو این آتیشیم امام حسین داره به محبتش ما رو می چرخونه دور سرش اگه تو این گردونه بمونیم هی سرخ می شــیم به درد بخور میشیم اما خـــدا ناکرده کســـی از این چرخون بیفته بیرون پرت میـــشه و خاکستر میشه .
استاد حاج غلامرضا عینی فرد
یه شب آقا سید جواد خونه ما بود صحبت یه شعری پیش اومد دیدم این شـــعرورو دوباره باز کرده جلوش میخونه داد میزنه فریاد میزنه گره میکنه طوری بود که سه تا از جوونایی که اونجا بودن نگران حالش شدن و اونم این شعر بود :
من به گلزار محبت باغبانی میکنم
خدمت گل در جهان با بی نشانی میکنم
شرط عشق گل نباشد پیر باشی یا جوان
در بهاران پیر هم باشم جوانی میکنم
نکته ای که گفتم این بود سید تو که جوونی این شعر رو یکی نوشته که سنی ازش گذشته با اشک چشمش به من نگاه کرد حرفش رو با نگاهش زده بود من نفهمیده بودم مثل اینکه با اشک چشمش به من می رسوند که حاج آقا گمـــان نمی کنم که من پیر بشم درد دلشو به هیچ کس نمی گفت ..
مداح اهل بیت کربلایی حمید علیمی
یکی از اون حرفایی که از اون همه حرف قشنگی که آ سید جواد میزد این بود که میگفت دعا کنید هیئتی نشین دعا کنین امام حسینی بشین سید جواد این حـالی که مردم ازش میدیدن مخــصوصا تو سی دی ها تو فیلما این حال ســـید جواد مال جلو دوربینه تو سی دی تو جلسه نبود این حالی که از سید جواد دیدن یک هـزارم اون حالی بود که تو خلوت برا خودش داشت یعــــنی با خودش خـــلوتی داشـت تو اون خلوتش با امام حسین حرف میزدو اگر تو جلسات بین مردم حالی داشت با اربابش سیدالشهدا اشکی داشت سوزی داشت فقط مال اون خــــلوتی بود که خودش داشت تو ایام بیماریش خـــدا شاهده خودم یه شخــــصه دیدم که یه جا نشـــسته بودیم نیم ساعتش رو فقط من دیدم که تو ســـــجده بود یعنی وقتی من رسیدم تو ســـجده بود نمیدونم قبلش چقدر بوده نیم ساعـــتش رو من به عینه دیدم حداقل نیم ســاعت تو سجده بود.
یکی از افراد هیئت کاشان
با حضرت معصومه (س) ارتباط خاصی داشت تا انجـــــــایی که من میدانم بیشتر امامزاده ها را نیز رفته بود .