نوزده سال بیشترنداشت که به اوج شهرت خود درمداحی رسید ، ماجرا از آن شروع شد که اهل ظاهرسازی نبود ، سبک وسیاق تازه ای برای خودش داشت و شورش گیرا بود . آن روزها درمجالس خبراز شورهای این چنینی نبود ، از همین رو سروصدایی راه انداخته بود وجوانان زیادی را به مجلس روضه ی اهلبیت میکشاند که با مجلس بیگانه بودند .
او همیشه به جوانان تأکید داشت که حسینی بشوند نه هیئتی !
زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شما مخالف باشد میگویید با حسین(ع) مخالف است ولی اگر حسینی باشید هیئت و رفتارتان را برمبنای حسین میسازید!
هیئتی شدن کاری ندارد کافیست ریش بگذارید و با پیراهن مشکی ازاین هیئت به آن هیئت بروید! حسینی شدن است که مشکل است .
عده ای از مداحان پایتخت نشین و برتخت نشین که در رأس آنها "م- ا "بود از شهرت و محبوبیت این جوان نوزده ساله وحشت و یا حسادت کردند ! وکار را در تبلیغات به جایی رساندند که نوارهای آن جوان در دست مردم حکم نوارهای غیر مجاز را داشت . هیچکس حاضرنبود با او دریک مجلس بخواند !
یک روز به او برچسب ایادی انگلیس می زدند ، روزی دیگر میگفتند : « مجلس امام حسین (ع) به کجا کشیده شده که یک بچه سوسول مداح شده » ، یک روز میگفتند : بیش از اندازه می و مستی در اشعارش دارد و این بو دار است ! یک روز دیگر به او برچسب کافر بودن و مرتد بودن زدند!
تمام حسادت ها و عقده های خودرا درپشت نوای "وای اسلاما" پنهان کردند. آخرمگرمی شود بیست سال داشته باشی و بدون حتی یکبار نشان دادنت درتلویزیون جوانها اینگونه از به اصطلاح "پیرمداحان ایران" وکسانی که تمام تریبون ها دستشان بود بیشتر دوستت داشته باشند ؟!
بیست سال بیشترنداشت و هیچکس جز اهلبیت پشت او نبود ، حتی آن سالها که بیماری اش شدید شده بود و از لحاظ جسمی نحیف و ضعیف شده بود ، وقتی یکبار برای زیارت و مداحی به حرم سلطان انس وجن علی ابن موسی الرضا(ع) رفته بود طرفداران "م-ا" ، "س-ح" ، "م-ک" به دستورخود آنها او را درحرم امام رضا (ع) به قصد کشت زدند و از حرم که قلمرو خود میدانستند بیرون انداختند . او کسی رانداشت و تنها کسی را که آنجا میشناخت آقا امام رضا (ع) بود و با هق هق گفت : شمارا دست همین آقا میسپارم !
آن جوان کم سن وسال کسی نبود جز « سیدمحمدجواد ذاکرطباطبایی » که دربین مردم به سید ذاکر معروف شده بود . بعدازآن محبوبیت سید ذاکر دربین مردم روز به روز فزونی یافت .
او سه دیدگاه داشت که باعث سواستفاده بدخواهانش برای ضربه زدن به او میشد :
1- او عقیده داشت ورود به مجلس امام حسین (ع) حتی برای کسانی که حسین راقبول ندارند ، برای رفع سوالاتشان آزاد است وکسی حق ندارد به کسی که در مجلس اباعبدالله آمد توهین کند ، حتی اگر دیدگاهش با ما یکسان نیست .
اومیگفت من به « سگ حسین » بودن اعتقاد دارم و میگویم سگ حسین هستم . کسی مجبور نیست تکرار کند و کسی حق ندارد مرا برای این عقیده ای که دارم شماتت کند . ( جالب اینجاست که بعد از اوخیلی از همین آقایان از واژه "سگ " استفاده کردند ولی گویا برای خودشان اشکالی نداشت) .
2- اغراق بخشی ازشعراست و دلیل بر این نیست که وقتی چیزی در شعرمیاید عقیده واقعی ما باشد ! اگرمیگویم علی(ع) خداست اغراق است و دلیل بر باور قلبی من نیست ، با بنده خداهستیم و مرید مولا علی(ع) .
شاهنامه فردوسی سراسر اغراق است تا قدرت رستم رانشان دهد ، اغراق درشعر اهل بیت کفر نیست . ( جالب اینجاست که بعدازاوخیلی ازهمین آقایان مضمون هایی به شدت کفرآمیزدر اشعارشان آوردند ولی گویا برای خودشان اشکالی نداشت ) .
3- عقیده داشت منبر، روضه ، اهل بیت فقط و فقط جای مدح و ستایش اهل بیت است و نبایدچیز دیگری گفته شود ، او عقیده داشت وقتی روی منبر روضه عقاید سیاسی و شخصی خود را به عنوان درست ترین عقیده بیان میکنیم و باالاجبار میخواهیم که مردم بپذیرند و چیزی غیرازاهل بیت را بیان میکنیم باعث میشویم آن کسی را که با ما اختلاف سلیقه دارد از دستگاه اهل بیت زده کنیم ، چون ما تریبون داریم ولی او ندارد !
اوعقیده داشت فداکاری جوانانمان در انقلاب و دفاع مقدس حاصل مجالس اباعبدالله است ، پس ما باید فقط ازحسین بگوییم . مردم با درک وشعور خود ، راه حسین را میفهمند وخود میفهمند چه کسی دراین راه است و چه کسی نیست ! چه چیز خوب است و چه چیز بد! این یعنی توهین به شعورآنها و خراب کردن مجلس آقا . (جالب اینجاست که بعد از او خیلی از همین آقایان با اسم حامیان رهبر کارهای بسیاری خلاف گفتار رهبرانجام دادند و حتی در روزهایی که رهبر دغدغه داشت که اتحاد مردم کشور حفظ شود با تندروی های مشکوک مدام آتش اختلاف بین مردم را زیاد میکردند و نام رهبر را فقط برای سنگر کردن اشتباهات خود استفاده میکردند و باعث بدبین شدن مردم به نظام میشدند ) .
عقیده سوم او بیشتر باعث شد که بدخواهانش حربه ای تازه برای ضربه زدن به اوپیدا کنند : چرا او در روضه ها رهبر ایران را دعا نمیکند؟ چرا دعوت بیت رهبری را رد کرده است؟ او یک مداح ضد انقلاب است ! موج جدیدی از تهمت ها از سمت همان مداحان افراطی به سمت او سرازیر شد و او تنها یک چیز گفت : « افتخار میکنم که رهبرم حسینی است وخود حسینیه داراست! » .
چند مداح به دلیل نادانی عده ای آنقدر قدرت گرفتند که گویا خود رهبر نیزبرای حفظ وحدت هیئتیون در برخورد کردن با آنها احتیاط میکرد ، اماچندین بار غیرمستقیم رفتارآنهارا مورد سرزنش قرار داد !
جالب اینجاست که بسیاری ازتریبون های صداوسیما نیز در دست آنها بود و هرچیزرا خودشان دلشان میخواست نشان میدادند و میگفتند . حتی یکبار(م- ا)گفته بود باید گوش این جوان راگرفت و ازقم پرت کرد بیرون !
دقیقأ همان موقع وقتی از سیدجواد پرسیدند نظرت درمورد (م- ا) چیست ؟ گفت : آدم لوطی و بامرامیست!
آن روزها وقتی خیلی ها به سید از رفتار این مداحان گله میبردند با تمام دلخوری هایی که داشت میگفت : کسی که روبروی من و دشمن با من است را مردم به چشم نوکر امام حسین نگاه میکنند و محترم میشمارند و دوستش دارند پس به حرمت امام حسین چیزی به او نگویید تا خود مولا هرآنچه مصلحت میداند برایش رقم بزند !
سید برخلاف آنها که حتی پس از مرگ سید هم کاملأ مستقیم دست از سراوبرنداشتند ، هیچگاه از کسی در مجالسش مستقیم گله و شکایت نکردکه مبادا باعث خراب شدنش بشود . او از هیچکس به بدی اسم نبرد ، از هیچکس!
او خیلی چیزها را میدانست و نگفت ، خیلی چیزهارا ! فقط به حرمت دستگاه اباعبدالله(ع) . مداحان افراطی حتی به تشییع جنازه او نیامدند و حتی پیام تسلیت هم نفرستادند !
کاش فقط اینها بود (م- ا) وشاگردانش که تمام تریبون ها در اختیارشان بود ازصداوسیما خواستند چیزی از سیدجواد نشان ندهند و حتی از تشییع جنازه پرجمعیت او که تمام کشور را تکان داد کوچکترین خبری نگفتند !
هنوزهم که هنوز است پس از هشت سال تصویر و صوتی ازسیدجواد ذاکر از صداوسیمای ما پخش نشده است!
مگرسه بار غیرمستقیم :
یکبار استاد محمداصفهانی(خواننده) از وی یادکرد! یکبار علیرضا دبیر(کشتی گیر) و یکبار امیرحسین صادقی(فوتبالیست) !!!
(م - ا) درمصاحبه ای که مدتی پیش انجام داد ، گفته بود : ما هنوز در مورد دوره سید ذاکر باید به خیلی ها جواب بدهیم!!! (توجیه جالبیست واقعأ)
(س- ح) نیز که همیشه به شهرهای مختلف در سفراست دراظهار نظری جدید گفته است : سعادت نداشتم از نزدیک سید ذاکر را ببینم چون او در قم بود و ما تهران !!! ( این نیز توجیه بسیار جالبی بود) .
اگرچه امروزخیلی ها ، حتی دشمنانش نیز از دوستی خود باسید میگویند و هرروزخاطره ای جدید از او درست میکنند! و یا نوحه هایش را بازخوانی میکنند و یا عکس ها و فیلمهایی که با او دارند را رو میکنند و یا میسازند ! و یا مدام درمجالس خود از او یاد میکنند و اگرچه بعضی از دوستان نزدیک او نیز راه سید را فراموش کرده و از اسم او فقط برای سواستفاده های شخصی استفاده میکنند! اما مردم ایران و دوستداران اهل بیت هیچوقت روزهای آخر و غربت سیدجواد را فراموش نمیکنند. مردم ایران فراموش نمیکنند تنهایی های سید را و ظلم هایی که درحقش میشد را ... « زمستان میرود و رو سیاهی به ذغال میماند... » .
کاش آنهایی که تا دیروز دشمن سید بودند و امروز پس از هشت سال و بعداز کارهای ناشایستی که انجام داده اند یادشان افتاده سید ذاکری هم بوده است و نوحه ی اورا بازخوانی میکنند شهامت این را داشتند که بگویند آن روزها اشتباه کرده اند!
حال سکوت قبرستان نو قم هرروز با صدای خش خش برگهای زیرپای دوستداران سیدجواد شکسته میشود و نوید بهاری را میدهد که در اندیشه مردم روز به روز شکوفاتر و نمایان تر میشود . صدایش در تمام اذهان میچرخد گویی که هنوز زنده است : « حسینی بشوید نه هیئتی ، پرشور باشید اما با شعور . هرکسی دم ازحسین زد ، دلیل برآن نیست که حسینی است ! نوکرحسین اگر نسبت به حسین(ع) اندازه یک سگ هم ادب و وفا داشته باشد باشخصیت ترین آدم خواهد شد ... حسین نوکر با ادب میخواهد ، نه فقط گریه کن ! »
یادش گرامی و مرامش پاینده ...