خاطرات حاج رضا قصاب از سید جواد ذاکر
سید جواد فقیرترین آدم دیوونه ها بود ، حاج رضا قصاب می گفت : من همیشه تو هیئت پول جمع می کردم واسه کمک به هیئت ، وقتی می رسیدم به سید ، می گفتم : (به شوخی) آسید جواد تو هم یه کمکی بکن همه کمک کردن ، می گفت : دست می کرد تو جیباش می گفت به جان مادرم حضرت زهرا یه 100 تومنی ندارم.
قابل توجه مداحانی که میلیونی پول میگیرند .
رضا قصابی می گفت هیچکس به اندازه ی من این بچه رو نمی شناخت ، قسم می خورد و می گفت : از شیراز زنگ زدن ، یه نفر گفت : حاج رضا ۲۰ میلیون می دیم آسید جواد ۲ ساعت بیاد برامون بخونه فقط یه روز ۲۰ میلیون !!! می گفت به جد سید ، من ترسیدم به علی قسم بهش بگم که ۲۰ میلیون بهت می دن برو واسه حسین بخون . گفتم دیگه شاید واسه خودمونم نیاد بخونه . اگه بهش بگم می گفت حالا ما مداح دعوت می کنیم می گه ۳ میلیون بریزید به حسابم تا بیام . یا خیلی از آدمایی که با پای برهنه می خواستن برن کربلا ولی حالا ...
حاج رضا قصاب تعریف کردند که یک روز تو ایام بستری بودن سید جواد یک مشکلی برام پیش اومده بود ، رفتم به آسید جواد سر بزنم ، و قتی وارد اتاق شدم ، سید تا چشاش به من خورد ازم پرسید چیه ؟
بهش گفتم هیچی یک کم بهم ریختم ، به من گفت : بشین تا یک روضه حضرت رقیه سلام الله علیها برات بخونم ، شروع کرد به خوندن و دوتایی مثل دیوونه ها داشتیم بخودمون میزدیم و تو حال خودمون نبودیم ، روضه که تموم شد ، اومدم از اتاق بیرون که برم تو حیاط بیمارستان ، دیدم بیشتر پرستارها تو ایستــگاه پرستاری دور هم جمع شدند و داشتن گریه میکردن !!!
خواب دیدم که میگن سید جواد رو از قبر در آوردن انتقال دادن مشهد تا توی حرم دفن کنن وقتی برای دفن سید جواد رفتم حرم شلوغ بود طوری که آدم به سختی راه میرفت پرسیدم میشه جنازه سید جواد رو ببینم گفتن باید بری با حمید علیمی هماهنگ بکنی رفتم بهش گفتم گفت برو پشت صحن ولی اگه جنازه رو دیدی تعجب نکن پرسیدم برای چی تعجب گفت چون جنازه سالمه من باور نکردم وقتی به ماشین رسیدم جنازه رو دیدم مثل لحظه ای بود که سید رو از غسال خونه بردن (سالم سالم)