کسبه : سید این شعرایی
که اخیرا خوندید و کلی سر و صدا کرد جریانش چیه ؟ فکر نمیکنید ...
سید ذاکر : ببین اینی که ما تو شعر می گیم با
اونی که در قلب و وجود ماست همه یه چیزیه , بحث عباس اللهی زینب اللهی و...
اینجوری نیست
که نعوذن بالله ما کافر شدیم و به جای خدا کسی دیگه ای را می پرستیم ... نه ...
اینا یه بحث
احساسی که تو شعر آمده و منظور شاعر اینه که خدا در امام حسین متجلی شده , در
آقا قمر بنی هاشم متجلیه
, در
خانم فاطمه زهرا متجلیه , یعنی
اگر کسی امام حسین رو بشناسه در اصل خدا را شناخته . حالا اگه ما یه چیزی را که خدا درش متجلی شده بهش برسیم
, انگار
که به خدا رسیدیم ...
ولی سطح درک
بعضی ها فقط خود کلماته , یعنی
به مفهوم توجه ندارن ...
اعتقاد من
اینه خدا در ظرف وجود ما انسانها
جای نمی گیره ...
و ما با تمسک
به ائمه معصومین می تونیم به یه درک کلی برسیم , یعنی مظهر قدرت خدا را در وجود آقا امیرالمومنین ببینیم
...
مظهر عصمت
خدا را در وجود خانم فاطمه زهرا ببینم , مظهر
زیبایی را در وجود آقا ابالفضل , مظهر
صبر را در وجود خانم زینب
...
اینه حرف دل
ما , حالا
بعضی می گن ما کافر شدیم ... نه …
خود شما نمی
گید , عین الله ... ید الله و ...
از این تعابیر چرا اینا را کفر نمی دونیم چون برای
ما مفهومه یعنی جا افتاده ...
کسبه : سطح درک بعضی ها که پایین تره اینا را نمی فهمن
, همه
که مثل شما سواد حوزوی ندارن ما تو احکام ساده خودمون هم موندیم ! فکر نمی کنید اینا دچار
مشکل بشن ! و اینا یه جوری بدعت حساب میشه ! مجالس شما فیلم برداری میشه , چون سی دی ها شما پخش میشه همه جا میره .. همه می بینن !
سید ذاکر : راجع به فیلم برداری و سی دی بارها
گفتم راضی نیستم ! فیلم بگیرن , سی
دی کنن بفروشن !
کسبه : یعنی
ما سی دی شما را بفروشیم اشکال داره ؟
سید ذاکر : من راضی نیستم .
سید ذاکر : اینایی که شما میگن بحث زمانه ما نیست
, از
قدیم بوده و خواهد بود , ما
اگه بخواهیم به اینا بگیم بدعت , پس
اون بدعت های واقعی
چی میشه , شما
اصل را ول کردین اومدین چسبیدین به فرع ...
اصلا شما رو
چه حسابی اسم این را می زارید بدعت !
برپایی جلسه
برای سید الشهدا , بیان
برزگداشت یاد ائمه , گفتن
کمالات و شرح فداکارهای اونا اگه بدعته ! حرف شما درست !
شما که اینجایی
یه وظیفه داری ...
اون معلم هم
یه وظیفه ای
...
کارمند یه
وظیفه ای ...
کشاورز یه
وظیفه ای ....
"نگاهی
به کتابا کرد " نویسنده یه وظیفه
...
شاعر...
منی هم که
سگ در خونه حسینم یه وظیفه ای دارم ...
کسبه : یه چیز دیگه که می خوام بپرسم اینه !
شما یه تعبیر
دارید می گید : " انا کلب الرقیه " و اینجور حرف ها , این به مزاج خیلی ها خوش نمی یاد !
سید ذاکر : شاید ایراد از مزاج اوناست (با لبخند)
.