پای مرا به مجلس آقا کشید و رفت *** دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت
دلگیر بود , طعنه ی ما را شنید و رفت *** شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت
از خاطرم نمی رود آن سوز , آن صدا *** یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا
او شامل عنایت پروردگار شد *** پای حسین ماند اگر ماندگار شد
روزی که رفت کشورمان داغ دار شد *** دلهایمان میان حرم بی قرار شد
هرگز نمرد , رمز دوامش حسین بود *** او یک رفیق داشت که نامش حسین بود
دیدم به خواب خوش که به دستش پیاله بود *** در بین روضه روی لبش آه و ناله بود
او با رسول ترک سحر هم پیاله بود *** کنج بهشت نوکر خانم سه ساله بود
هر کس حسین گفته که ذاکر نمی شود *** مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود
رفتی و مستجاب شد آخر دعای تو *** رفتی و جور شد سفر کربلای تو
پیچیده است باز به گوشم صدای تو *** امشب میان مایی و خالیست جای تو
پس روزی جنون من امشب رسیده است *** سید زمان روضه ی زینب رسیده است
آقا یا صبر بده تا بتونم تحمل کنم یا من رو هم ببَر...
آقا من جهنمی , آقا من گناهکار , اما من رو هم ببَر ...
دیگه خسته شدم آقا ...
آقا مگه چند سالمه؟فقط 25 سالمه ...
اما آقا توی این مدت کوتاه عمرم اونقدر نامردمی و گناه دیدم که دیگه نمی خوام زندگی کنم , آقا به هر کس اعتماد می کنی , هر کس رو که فکر می کنی دین داره , درسته و پاکِ , یه دفعه می بینی نه اونم مثل خودته،
آقا دنبال یه آدم درست گشتم اما پیدا نکردم , آقا همه بدیم , همه کثیفیم , همه ظاهریم , همه کافریم , آقا بیا تا دینمون رو اصلاح کنی آقا ...
من چه کنم خدای من , چاره در این مقام چیست؟
کوچه پر از حرامی و این همه ازدحام چیست؟
مردم هجوم آورند , چو نیش کژدم آورند
آتش و هیزم آورند , مقصد این عوام چیست؟
حیدر , ای پهلوان ِ عالم , ای پدر عباس و حیدر...
چرا شتاب آورند ؟ , چه بی حساب آمدند
به کف طناب آورند , مقصد
این حرام چیست؟
آتش ظلم شعله ور , خانه ی امن در خطر !
فقان حار حمله ور, معنی ِ فکر خام چیست؟
علی ولی ِ اعظم است , علی وصی ِ خاتم است
علی شه ِ دو عالم است , گناه این امام چیست؟
آقا جونم دیگه داره میشه مثل زمان ِ حضرت علی (ع) , اون بی حرمتی ای که با شاه دو عالم و بانوی زنان دو عالم کردن رو دارن کم کم با شیعه هاتون می کنن , آقا مگه یه آدم چقدر صبر داره؟
چقدر می تونه گناه و توهین به شما رو ببینه و هیچی نگه؟
آقا این دل ِ ما ذوب شد , هیچی ازش نموند و له شد زیر دست و پای این به اصطلاح شیعه ها ،
آقا بیااااااااا
سید اومد تا اربابش رو بالا ببره , نه اینکه مثل همه ی ما به وسیله ی ارباب بخواد بالا بره !
سید هیچ وقت نخواست معروف بشه , چون برای اربابش معروف بود , معروفیت پیش مردم اهمیتی براش نداشت , اصلا این مردم کی هستن که بخوان سید رو بشناسن؟(منم جزء این مردم هستما !!! ).
سید یه میراث ِ بزرگی از پدر بزرگوارش به ارث بُرد و اونم این بود که هیچ وقت حتی یک ریال هم بابت مداحی و روضه خوانی برای اهل بیت(ع) از کسی پولی نگیره , این برای کسایی گفتم که توی خیابونها بساط پهن می کنن انگار دارن سیب زمینی و پیاز می فروشن و دم از اهل بیت(ع) می زنن و چه جالب همشون هم کلاه سبز و هم عبای سبز دارن , وای بر اونها اگر واقعا سید باشن !
کسی که اولاد پیغمبر باشه و ائمه (ع) رو وسیله درآمد خودش قرار بده اون سید نیست , من شاید یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که ای کاش من هم سید و اولاد پیغمبر بودم اما حیف هیچ وقت به این آرزوم نمی رسم پس آهای !!! سیدها تو رو خدا قدر این نعمت بزرگ الهی رو بدونین , تو رو خدا شأن و منزلت اهل بیت (ع) رو نگه داریم .
تو رو خدا
...
سید سالک بود , می خواست با روضه خوانی برای اربابش به اربابش برسه , یکی از خوابهایی که براش دیده بودن این بود , که یه بنده خدایی توی خواب سید رو می بینه و ازش می پرسه سید حالت چطوره؟
سید 2 بیت شعر براش می خونه که طرف شعر رو یادش رفته بود اما مضمون شعر این بود که مادرم حضرت زهرا(س) برایم غذا می یارند و برایم لقمه می گیرند و عمه ام زینب(س) برام نوشیدنی می یارند .
ببینم مگه مقام یه آدم ازین بیشتر می تونه بشه؟
مگه یه آدم چقدر می تونه خودش رو غرق در اهل بیت (ع) کنه؟
سید خودش گفت :
" هر کس توی این عالم حسینی بشه , بی کس میشه , مردم دیگه بهش سلام هم نمی کنن , اما کس ِ عالم , کس ِ اون میشه . "
سید می دونست توی چه راهی قدم گذاشته و به هیچ چیز جز رسیدن به یار فکر نمی کرد , وقتی سید می گفت همه جا آقاست , همه جا جلوه ی آقاست , واقعا با ایمان قلبی این حرف رو می زد , چون واقعا نور ارباب رو در همه ی جای زندگیش دیده بود , برای ما ها که دل سیاهمون حجاب شده تا نور ارباب رو ببینیم حرف سید خیلی عجیب و غیر باوره.
یک روزی یکی از شاگردان مرحوم رجبعلی خیاط بهش میگه یه دعایی به من یاد بده تا بتونم امام زمان(عج) رو ببینم , مرحوم خیاط این دعا رو یاد میدن به شاگردشون و بعد از یه مدتی شاگرد از مرحوم خیاط گله می کنه که چرا امام زمان (عج) رو ندیدم , مرحوم خیاط میگن یادته فلان روز داشتی از محل کار خودت خارج می شدی بعدش یه آقای سیدی رو دیدی که مجذوبش شدی و بهش سلام دادی؟
اون آقا حضرت مهدی (عج) بودن !
حالا این رو می خواستم بگم که مرحوم خیاط به جایی رسیده بود که بدون حضور فیزیکی در اون محل دید که امام زمان (عج) در اون محل حضور داشتن ولی شاگردش با اینکه در اون محل بود به خاطر همون حجابی که گفتم نتونست ارباب مهدی رو ببینه , سید هم این اتفاق براش صدق می کرد و اون حجاب رو از بین برده بود و به خاطر همین در همه جای زندگیش ارباب رو می دید. منظورم این نیست که با چشم ظاهر ارباب رو می دید , اون با چشم دل هزاران بار ارباب رو دیده بود , اصلا با چشم ظاهر دیدن چه ارزشی داره؟
هر کی تونست با چشم دل ارباب رو ببینه اونوقت اون میشه دیدن ارباب وگرنه مثلا چند دقیقه ارباب رو دیدی چی میشه؟
بعد یه مدتی اثرش از بین میره اما اگه با چشم دل ارباب رو ببینی هیچ وقت اثرش از بین نمیره و همیشه در دلت یادش هست و زندگیت میشه امام زمانی , اون وقت هر کاری می کنی امام زمان رو حاضر و ناظر بر اعمالت می بینی , اونوقت آب هم می خوری میگی این آب رو می خورم به امید اینکه اربابم زودتر بیاد تا در رکابش نوکری کنم.
سید خودش به اربابش گفت : " آقا چندتا رفیق بودیم از بچگی با هم بودیم , اما این عَلمت رو به دوش من دادی , آقا چندتا دادش از بچگی توی خونه بودیم اما این عَلمت رو به دوش من دادی" .
سید می دونست آقا اون رو لایق این دونسته که عَلم ِ سبزش رو به دستش بده و تمام سعی خودش رو کرد که عَلم داره خوبی برای ارباب غریبش باشه , ارباب به خیلی از ماها این عَلم سبز رو یک بار داده اما ما قدرش رو ندونستیم و بی معرفتی کردیم و باعث شدیم ارباب عَلم رو از ما بگیره , اما سید قدر این نظر و محبت ارباب رو دونست و تا آخرش هم عَلم رو به دوش کشید تا در راه اربابش شهید شد , سید هنوز هم با اینکه از دنیا رفته اما عَلم داره اربابش هستپ تا 1000 سال مردم با صدای سید برای اهل بیت(ع) اشک می ریزن و ناله می کنن , هر کس رو که آقا انتخابش کنه میشه جاویدان ...
بشنو از این می پرست می زده *** داستان می خوری در میکده
دوش رفتم بر در در میخانه ای *** تا بگیرم ساغر و پیمانه ای
بر در میخانه دیدم ناگهان *** می پرستان جمله با شور و فقان
حسین , حسین , حسین ...
امروز می خوام از عاشق و دلسوخته آل محمد (ص) شهید مظلوم سید محمد جواد ذاکر طباطبایی بنویسم , کسی که در یک کلمه غرق در عشق اربابش بود . طبق همون حدیثی که در اول این مطلب نوشتم ارباب مهدی خودشون گفتن که برای شهید ذاکر و شهید ذاکرها دعا می کنن.
سید کسی بود که بهشت و سعادت خودش رو در رضایت اربابش می دید چون رضایت خدا در در رضایت ارباب مهدی می دید , سید ایمان داشت که اگه ارباب ازش راضی نباشه خدا هم ازش راضی نمیشه. کسی که ارباب براش دعا کنه مگه میشه یکی مثل شهید ذاکر نشه؟
پدر انتظار شیعیان حضرت امام حسن عسگری (ع) فرمودند : " روح القدس با اون عظمتش فقط یک قطره آب از انگور کال ِ ما خورده. " , پس کسی که از همچین انسانهای با عظمتی بگه و زندگیش رو در راه اونها بذاره مگه میشه لطف و کرم ِ این خاندان ِ پاک و با عظمت نصیبش نشه؟
ذاکر رو ارباب دست چین کرد و برای خودش برد.
سید تموم دنیا و آخرتش رو حاضر بود بده تا باعث بشه یه لبخند بر لبای اربابش بشینه , سید حاضر بود تمام هستی و زندگیش رو بده تا کاری کنه اربابش زودتر بیاد تا ارباب زودتر انتقام آل محمد (ص) رو بگیره , سید هر وقت اسم حضرت رقیه (س) می اومد بی اختیار به یاد رنج و مشقتهایی می افتاد که این دختر آسمونی بعد از شهادت پدر بزرگوارش تحمل کرد و ساعتها برای غربت خاندان محمد (ص) اشک می ریخت , سید هم مثل ولی نعمتهاش مظلوم و بی کس بود , چه تهمت هایی که به سید زدن و چه حرفهایی که پشت سرش گفتن و هیچی نگفت و فقط سکوت کرد.
آخه نامردها چون نمی فهمیدیم چی میگه , چون بزرگ تر ازین بود که بخوایم حرفاش رو بفهمیم , چون عاشق بود , چون حسینی بود باید بهش هر تهمتی رو می زدیم؟
خدا کنه فقط ارباب ازمون بگذره به خاطر تهمت هایی که به نوکرش زدیم ...
اگه کسی زیر تابوت پدر یا مادرش خودش رو بزنه یا از شدت ناراحتی و گریه از حال بره یا تا آخر عمرش بخواد یاد پدر یا مادرش رو زنده نگه داره همه میگن آفرین عجب فرزند خوبی که حق فرزندی رو ادا کرد , هیچ کس نیست بگه چرا خودت رو می زنی؟
هیچ کس نیست بگه داری ریا می کنی , هیچ کس نیست تهمت بهت بزنه , سید در واقع یتیم بود و پدر و مادرش رو از دست داده بود اما ارباب مهدی رو پدر خودش و بی بی ِ دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) رو مادر خودش می دونست.
یه روزی میاد آقا جون که منم سگ تو باشم
چشامو موقع مرگم زیر پات گذاشته باشم
دل من عاشق می مونه دائم از شما می خونه
من رو می شناسین آقا جون من همونم اون دیوونه...